محمد رضامحمد رضا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

معجزه مامان و بابایی

معصومیتت باور نکردنیه...

پسر نازنینم این روزها بزرگ شدنت چند جانبه شده ..عاطفی .کلامی..قدی...انگار افتادی رو دور تند ..و من که قبلا دوست دارم زود بزرگ بشی...حالا استرسم گرفته از این همه سرعت ..و دلم برای این روزهات همون لحظه تنگ میشه..از بس که کارها و حرفات معصومانه و بی نظیره نمیدونم چه حکمتی است که بچه ها اینقدر معصوم اند..انگار هیچی.هیچی از دروغ آزار..ریا..هیچی از هیچ رذیلتی تو مغزشون نیس..و انگار راز جذابیتشون هم همینه مهم نیس یه بچه پسر باشه یا دختر..سفید باشه یا سیاه..انگار همه شون یه زبان مشترک دارند و اون روح پاک و معصومشون هست.. دیروز بهم میگی مامان من وقتی اندازه شما شدم برام گوشی میخری..میگم نه مامان جون من نمیخرم..انشاءلله خودت بزرگ میشی..میری س...
30 خرداد 1396

پسر یه کم مرد من....

اینروزا  شما حسابی ذهنت مشغول بزرگ شدن و مرد شدنه..وقتی حوصله داشته باشی یه کاریو انجام بدی میگی من مرد شدم ماشالا خودم میتونم...حالا همون کارو اگه حوصله نداشته باشی..میگی مامان من هنوز یه کم مرد شدم هنوز باید بزرگتر بشم تا بتونم... خلاصه حسابی مارو سرکار گذاشتی... جشن پاین سال مهد کودکتون تمو م شد... به تمام معنی درخشیدی...شعراتو همشو بلند بلند خوندی و خوشبختانه هیچ استرس  و نگرانی ای روی سن نداشتی..نازنینم نمیدونی چقدر دیدن رشد و تکاملت لذت بخشه... همینوطری که شعراتو میخوندی من فیلم میگرفتمو و ذکر میگفتم و حسابی از خدا تشکر میکردم که سالم و شد هستی.. عکساش جشنتو در اولین فرصت میزارم عاشششقتم پسر یه کم مرد شده من...
23 خرداد 1396
1